آرایه ی پارادوکس اغلب به سه شکل زیر ظاهر می شود: الف) دو کلمهی متضاد (دو صفت مخالف) به وسیله ی کسره به هم ربط داده می شوند: " آوازهای خاموش، سلطنت فقر، نگاه مهربان مرگ، ارتفاع پست، پیدای پنهان، فریاد بیصدا و ...... " " هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است " دراین بیت دو واژه ی " حاضر و غایب "دو صفت متناقض اند˛ یعنی وجود یکی نقض وجود دیگری است. " چنین نقل دارم زمردان راه فقیران منعم ˛گدایان شاه " درمصراع دوم، " فقیران منعم " و " گدایان شاه " ← متناقض نما ب) دو کلمه ی متضاد به یک چیز نسبت داده می شود: " درکارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش " دراین بیت دو کلمه ی متضاد گویا و خموش به کوزه نسبت داده شد ← متناقض نما " مگر اشک سیه روزان که سیل حوادث را هدایت می کند، به استحکام کاخ پوشالی جباران به سخره نمی نگرد؟ " دو واژه ی متضاد استحکام و پوشالی به کاخ نسبت داده شد ← متناقض نما ? نکته مهم | متناقض نما را نباید با آرایه ی تضاد اشتباه کرد به مثال زیر دقت کنید: " بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز میبینم اگر ذره ای اندر تک دریاست " در این بیت دو کلمه ی " اوج " و " تک " باهم متضاد هستند ولی وجود یکی دیگری را نقض نمی کند، بنابراین آرایه ی این بیت تضاد است نه متناقض نما. |
ج) از طریق معنی واژه ها و عبارات می توان به وجود پارادوکس پی برد: " گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید" توجه به بیت شود: آن چه که باعث گمراهی می شود بوی زلف است، اما درمصراع دوم همین بوی زلف گمراه کننده ، رهبر می شود. می توان به این شکل خلاصه کرد ← رهبر گمراه " ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت " دراین بیت، شاعر از آفتاب می خواهد که وی را در سایه ی عنایت خودش قرار دهد. دقت کنید که آفتاب و سایه باهم مخالف هستند ولی دراین بیت وجود یکی نبود دیگری را در پی دارد ، یعنی همان متناقض نما . می توان گفت ← سایهی آفتاب . |