ساسای

ساسای

فیلم خنده دار .کلیپ ورزشی. کلیپ خند وانه . سریال دیدنی وفیلم سینمایی . عکس خنده دار . عکس های جالب وزیبا وعجیب . ارایه های ادبی.فیلم تاریخی .طبقه بندی جانداران .تاریخ کامل ایران.پادشاه ها وفرماندهان ایران.میمند شهر بابک .دانلود ها
ساسای

ساسای

فیلم خنده دار .کلیپ ورزشی. کلیپ خند وانه . سریال دیدنی وفیلم سینمایی . عکس خنده دار . عکس های جالب وزیبا وعجیب . ارایه های ادبی.فیلم تاریخی .طبقه بندی جانداران .تاریخ کامل ایران.پادشاه ها وفرماندهان ایران.میمند شهر بابک .دانلود ها

میمند در گذر تاریخ

میمند در گذر تاریخ/ رشادتهای سپاهیان میمند

«بطوریکه از سالخوردگان شنیده شده ، مراد نامی از فارس باقبیله خود به شهربابک می آید. چون منطقه میمند را مکانی مناسب می بیند در آنجا سکنا می گزیند . وی پسری داشته بنام کربلایی ابراهیم که او را نیز 3 پسر بوده به نامهای کربلایی علی ـ زین الدین ـ عبدالله ( یا به زبان خود میمندیها عبدل ) که از هر سه نفر آنها سه فامیل نسبتا بزرگ و پر جمعیت در شهرستان بجای مانده است . از کربلایی علی فامیل ( حاج محمود ) که از اولاد محمود پسر کربلایی علی و از زین الدین فامیل ( زین الدینی ) و از عبدالله فامیل ( عبدلی ) که اغلب در روستای مسینان شهربابک ساکن هستند . از همه پسران کربلایی ابراهیم با قدرت تر همان کربلایی علی بوده که ضمن اینکه اندوخته و ثروت زیادی داشته کلانتری میمند را نیز عهده دار بوده است و در اواخر سلطنت صفویه و هنگام هجوم افاغنه به ایران و در زمان حکومت میرزا محمد علی بزرگ در شهربابک می زیسته و پنج پسر به ترتیب سن به اسامی: 1ـ محمود 2ـ محمد حسین 3ـ نورالدین ۴ـ عوض ۵ـ محمد داشته است . در زمان حکومت میرزا علی بزرگ ، محمود پسر بزرگ کربلایی علی میمندی چند مشک ماست را از طرف پدرش که کد خدای میمند بوده برای دارالحکومه هدیه می آورد . هنگامی که هدیه را می دهد اظهار میدارد که ماستهای ما را خالی کنید و مشکهای ما را پس بدهید اما دارالحکومه می گویند که ما مشک خالی نداریم و اگر می خواهید ماست هدیه کنید بایستی با مشک هدیه کنید و ما نمی توانیم مشکها را پس بدهیم. این گفته دارالحکومه و بی اعتنایی آنها نسبت به درخواست محمود باعث خشم محمود میگردد و وی از عصبانیت ماستها را در سردر دارالحکومه خالی می کند و مشکها را با خود می برد. این  عمل محمود هم باعث خشم و کینه میرزا محمد علی می گردد. در نتیجه طرفین منتظر فرصتی بودند که عمل یکدیگر را تلافی کنند. این زمان مقارن بود با روی کار آمدن نادر شاه افشار در ایران . نادر شاه برای مبارزه و اخراج بیگانگان از ایران از تمام نقاط ایران منجمله شهربابک سرباز طلب نمود . تعداد سربازی که از شهربابک در خواست شده بود صد نفر بوده که دو نفر بارتبه نایبی بر این عده سمت فرماندهی داشتند . میرزا محمد علی کلیه کلانتران و کدخدایان قصبات و دهستانهای شهر را احضار کرده و فرمان فرمانده عالی کشور را به استحضار آنها می رساند و اجرای حکم و سرباز دادن را از هر یک به سهم خویش درخواست می نماید. و چون درصدد انتقام جویی از محمود بود ۵۰ نفر از 100 نفر سرباز را سهم نمایندهْ میمندی ها که همان محمود بود گذاشت و ۵۰ نفرباقی مانده را ازسایرقصبات و دهستانهای شهربابک طلب نمود . محمود چون می فهمد که این امر میرزا محمد علی از روی غرض است عصبانی میشود و میگوید عدالت را رعایت نمیکنید؟ و از میمند که یک روستاست ۵۰ نفر و از سایر نقاط نیز۵۰  نفر انتخاب کرده اید. یا بایستی هر100 نفر از میمند آن هم به انتخاب من باشند و یا به نسبت عادلانه تری انتخاب نیرو صورت گیرد. چون میرزا محمد علی از وجود محمود در شهربابک هراس داشته و همچنین نسبت به او کنیه داشته با خود می گوید که بهترین فرصت است تا از شر محمود رهایی یابیم (زیرا فکر میکرده محمود زنده بر نخواهد گشت) لذا با پیشنهاد محمود موافقت می نماید که هر صد نفر از میمند باشند و فرماندهی آنها هم به عهده خود محمود باشد . به این ترتیب محمود و برادرش محمدحسین با  100 نفر سپاهی و با درجهْ نایبی وارد سپاه نادر شدند. هنگامی که سپاه نادر قلعه کلات که مقر اشرار بود را محاصره می کند و محاصره آن چند وقت بطول می انجامد به سران لشکر خود خطاب میکند که آیا در بین شما کسی هست که قلعه را بگشاید و جایزه بگیرد . محمود میگوید من حاضرم به شرطی که انتخاب افراد با خودم باشد . نادر هم می پذیرد. از اینرو محمود 30 نفر از ورزیده ترین بستگان خود  را از بین 100 نفر همراهی خود انتخاب می کند . مسافتی به قلعه مانده لشکر نادر متوقف شده و محمود با همان 30 نفر نیرو به نزدیک قلعه میرود . دیده بان قلعه مشاهده میکند که عدهْ قلیلی نزدیک قلعه مستقر شده اند و بعضی از آنها به دوختن گیوه های خود مشغولند . لذا به رئیس یاغیان گزارش میدهد که لشکر عظیم نادرشاه از تسخیر قلعه عاجز مانده و رفته اند و هم اکنون چند نفر پینه دوز را فرستاده . فرمانده یاغیان گفت به مراقبت آنها بروید و با دقت عملیات آنها را زیر نظر بگیرید . دیده بانان رفته و برگشتند و گفتند کفش دوزی هم نمی دانند زیرا با درفش کفش را سوراخ می کنند آنگاه درفش را زمین گذاشته و سوزن را بجای آن فرو میکنند  و به این طریق کفشهای خود را می دوزند . رئیس یاغیها می گوید اینها گیوه دوز نیستند بلکه از عشایر هستند . پس از چند روز توقف و بررسی اطراف قلعه ، شب هنگام از سرکه هائیکه همراه داشتند بر دیوار قلعه که از خشت خام ساخته شده بود می ریزند تا خیس شود سپس میله های سر تیز آهن که قبلاً تهیه کرده بودند را بر دیوارها فرو برده و از این طریق نردبان ساخته و هر 30 نفر وارد قلعه میشوند . ساکنین قلعه چون مکان خود رامستحکم و عده دشمن را ضعیف و اندک حساب کرده بودند درهای قلعه را بسته و راحت وبدون واهمه أی خوابیده بودند. محمود هم به اتفاق همراهان دربهای قلعه را گشوده و با هیاهو و فریادهای متوالی که میمندیها آنرا ( قیه ) می نامند و زدن سنگ و چوب به در ودیوار قلعه رعب و وحشت در دل ساکنان قلعه ایجاد می کنند.  یاغیان مضطربانه همین که دربهای قلعه را باز دیدند بدون هیچ مقاومتی پا به فرار نهادند و اموالی که سالیان دراز چپاول کرده و در آن قلعه جمع آوری کرده بودند جا گذاشته  و متواری میشوند. همراهان محمود غنائم را جمع آوری و ضبط می کنند و خود محمود دخل و تصرفی در اموال نمی نماید . سپس بقیهْ سپاه به دستور محمود وارد قلعه می شوند و قاصدی نزد نادر می فرستند . چون خبر فتح قلعهْ کلات به نادر می رسد محمود را به اصفهان احضار میکند و هنگام ورودش او را تشویق شایانی می نماید و او را به درجه سلطانی مفتخر و حکم فرمانروایی شهربابک را به نام وی صادر و به شهربابک اعزام می دارد.  در زمان حکومت او تعدی کردن به رعایا تقلیل می یابد و کد خدایان بیش از مالیات مقرر از مردم نمی گرفتند . محمود با رفتن به حج به حاج محمود مشهور شده و اعقاب او به طایفه حاج محمودی مشهور شدند . از جمله آثاری که بنام وی برجای مانده است می توان به قنات محمود آباد و مزرعه أی بنام سلطان آباد که از قنات برخواه مشروب می شود اشاره کرد. حاج محمود جهت رفع اختلاف و کسب پشتیبانی ، با دختر میرزا احمد بزرگ که از سالاریهای خراسانی بوده وصلت می کند و رشته خویشاوندی بر قرار میسازد . از حاج محمود شش پسر به نامهای ابوالحسن خان ـ حاج علیرضا ـ حاج علی ـ آقا موسی ـ آقا محمد جعفر و آقا باقر سلطان به جای مانده که پسر ارشد او ( ابوالحسن خان ) بعد از پدر اداره امور شهربابک را بدست گرفت وی به وسیله آقا محمد خان قاجار که از راه شهربابک به کرمان جهت سرکوب لطف علی خان زند سفر می کرده کور می شود.»


میمند در گذر تاریخ/ گوشه ای از وقایع تاریخی که در میمند اتفاق افتاده

روستای صخره ای میمند چون از نظر دفاعی  مانند قلعه أی مستحکم است و بخاطر موقعیت استراتژیکی که از آن برخوردار است، قبایل شکست خورده جنگهای کرمان غالباً به این نقطهْ استراتژیک پناه می آورند تا از دست دشمنان در امان باشند. اما با همهْ شرایطی که میمند از آن برخوردار است، از گزند قتل و غارت قبایل بزرگ و مختلف بی نصیب نمانده است. آنچه را که در زیر می خوانید مطالبیست چند از کتاب تاریخ کرمان نوشته دکتر باستانی پاریزی راجع به میمند از قول کتب تاریخی و جغرافیایی قدیمی تر:

  • از قول معجم البلدان

             ((پس از آنکه ابن عاص به حکومت فارس دست یافت مجاشع بن مسعود سلمی را در تعقیب یزد گرد به کرمان فرستاد .لشکر مجاشع در میمند دچار شکست شده و پس از آمدن کمک از جانب ابن عاص موفق  به فتح سیرجان شده است. در تاریخ حدود 130 هجری حکمرانی میمند را شخصی بنام عیسی از خانواده خدیع کرمانی داشته است. در سنه 741 هجری حکومت آل مظفر در کرمان مسلط شد. قبل از فتح حدات نرماشیر بم توسط امیر مبارز الدین مظفر ، میمند و حوالی آن در دست اعراب بود. همینکه امیر مبارز الدین حدات نرماشیر وبم را فتح نمود به سوی رفسنجان تاخت ، اعراب از بیم حمله مبارزالدین مظفر رفسنجان و انار را تخلیه نمودند و عیال و اموال خود را به کوهستان راویز و میمند که میانه شهربابک و رفسنجان است بردند . امیر مبارزالدین میمند و راویز را از ید قدرت اعراب بیرون آورده و همچنین بزرگ آنان را شخصی به نان حسن فولاد بود کشت . بقایای لشکریان حسن فولاد به سمت هرات فرار میکنند . امیر مبارزالدین دستور میدهد که تا زنان و کودکان را رها نمایند تا به سمت فارس که وطن اصلی آنهاست بر گردند. در دوره گورکانیان کرمان تحت حکومت ابوسعید بهادر بود تا اینکه ابوسعید مغلوب حسن بیگ از طایفهْ آق یو نو نلو گردید . ( 873  ـ ق ) و حسن بیگ ، زینل بیگ پسر خود را به حکمرانی کرمان فرستاد. زینل بیگ در سال 874 سلطان حسین میرزا را به طرف میمند گسیل داشت و به دار الحکومه معاونت کرد ( 258 ـ ق ) زمان حکومت گنجعلی خان دوره رفاه و امنیت کرمان بود . ولی بعدها در سال 1133 هجری قمری محمود افغان به کرمان می تازد و بر حسب دستور پادشاه وقت ( لطفعلی خان ) یکی از سرداران خود بنام محمد قلی بیگ قزوینی را با سپاهیانش به کرمان فرستاد . وی از کفهْ نمک بین فارس و کرمان عبور نمود و وارد خیر آباد نمک که اولِ دهات سیرجان و میمند است گردیده ، ولی از محمود شکست خورد. پس از اینکه محمود افغان ، اصفهان را تصرف کرد و حکومت صفویه متلاشی گردید . یکی از بازماندگان صفویه بنام سید احمد خان در کرمان قیام میکند و سکه بنام خود می زند و یاغی می گردد ( در سنه1113 ). ولی محمد خان والی کرمان به اتفاق میرزا امیر بیگ طاهری و خواجه حکیم بیگ دوست آبادی و سرکردگان براکوه و سیرجان و شهربابک و سالارعسکر ملوک القطاع و اسماعیل بیگ و میرزا ابوالحسن نمی و خالد انقلی بیگ کرمانی و سایر سرکردگان مراجعه نموده و در شمال میمند با سید احمد خان صف به مصاف آراستند. در زمان نادر شاه افشار تمام سربازان منطقه شهربابک تحت فرماندهی یکنفر از اهالی میمند بنام محمود قرار میگیرد . که به علت تدبیر و لیاقتی که در گشودن یکی از قلعه های کوهستانی بخرج داده بود حکومت شهربابک به وی تفویض گردید و این حکومت تا دوره قاجاریه نیز ادامه داشت .))      



میمند در گذر تاریخ(از قول معجم البلدان)

پس از آنکه ابن عاص به حکومت فارس دست یافت مجاشع بن مسعود سلمی در تعقیب یزدگرد به کرمان فرستاد. لشگر مجاشع در میمند دچار شکست شده و پس از آمدن کمک از جانب ابن عاص موفق به فتح سیرجان شده است. در تاریخ حدود ۱۲۰ هجری حکمرانی میمند را شخصی به نام عیسی از خانواده خدیع کرمانی داشته است. در سال ۷۴۱ هجری حکومت آل مظفر در کرمان مسلط شد. قبل از فتح حدات نرماشیر بم توسط امیر مبارزالدین مظفر، میمند و حوالی آن در دست اعراب بود. همین که امیر مبارزالدین حدات نرماشیر و بم را فتح نمود و به سوی رفسنجان تاخت، اعراب از بیم حمله امیر مبارزالدین مظفر، رفسنجان و انار را تخلیه نمودند و عیال و اموال خود را به کوهستان راویز و میمند که میان شهربابک و رفسنجان است بردند. امیر مبارزالدین میمند و راویز را از ید قدرت اعراب بیرون آورده و همچنین بزرگ آنان را شخصی به نام حسن فولاد بود کشت. بقایای لشکر حسن فولاد به سمت هرات فرار می کنند. امیر مبارزالدین دستور می دهد که تا زنان و کودکان را رها نمایند تا به سمت فارس که وطن اصلی آنهاست برگردند. در دوره گورکانیان کرمان تحت حکومت ابوسعید بهدر بود تا اینکه ابوسعید مغلوب حسن بیک از طایفه آق قویونلو گردید(۸۷۲ هجری قمری). حسن بیگ، زینل بیگ پسر خود را به حکمرانی کرمان فرستاد. زینل بیگ در سال ۸۷۴ سلطان حسین میرزا را به طرف میمند گسیل داشت و به دارالحکومه معاونت کرد. زمان حکومت گنجعلی خان دوره رفاه و امنیت کرمان بود. ولی بعدها در سال ۱۱۳۳ هجری قمری محمود افغان به کرمان چیره شد. بر حسب دستور پادشاه وقت(لطفعلی خان) یکی از سرداران خود به نام محمد قلی بیگ قزوینی را با سپاهیانش به کرمان فرستاد. وی از کفه نمک بین فارس و کرمان عبور نمود ولی از محمود شکست خورد. پس از اینکه محمود افغان، اصفهان را تصرف کرد و حکومت صفویه متلاشی گردید. یکی از بازماندگان صفویه به نام سید احمد خان در کرمان قیام می کند و سکه به نام خود می زند و یاغی می گردد(در سنه ۱۱۱۲)، ولی محمد خان والی کرمان به اتفاق میرزا امیر بیگ طاهری و خواجه حکیم بیگ دوست آبادی و سرکردگان ابرکوه و سیرجان و شهربابک و سالار عسکر ملوک القطاع و اسماعیل بیگ میرزا ابوالحسن و خالد قلی بیگ کرمانی و سایر سرکردگان مراجعه نموده و در شمال میمند با سید احمد خان صف به مصاف آراستند. در زمان نادر شاه افشار تمام سربازان منطقه شهربابک تحت فرماندهی یک نفر از اهالی میمند به نام محمود قرار می گیرد. که به علت تدبر و لیاقتی که در گشودن یکی از قلعه های کوهستانی به خرج داده بود حکومت شهربابک به وی تفویض گردید و این حکومت تا دوره قاجاریه نیز ادامه داشت. از حاج محمود شش پسر به نامهای ابوالحسن خان، حاج علیرضا، حاج علی، آقا موسی، آقا محمد جعفر و آقا باقر سلطان به جای مانده که پسر ارشد او ابوالحسن خان بعد از پدر اداره امور شهربابک را به عهده گرفت. وی به وسیله آغا محمد خان قاجار که از راه شهربابک به کرمان جهت سرکوب لطفعلی خان زند سفر می کرده کور می شود. حکومت شهربابک پس از حاج محمود به صورت موروثی به دست فرزندان او بوده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد